سلام دوستان



قصه از انجا شروع شد كه خيلي عصباني بود.گفت اگه دوسم داري ثابت كن گفتم چه جوري.تيغ رو برداشت و گفت رگتو بزن گفتم مرگو زندگي دست خداست گفت پس دوستم نداري تيغ رو برداشتم و رگمو زدم وقتي داشتم تو آغوش گرمش جون ميدادم آروم زير لب گفت اگه دوسم داشتي تنهام نميذاشتي


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مكانهاي ديدني و گردشگري بيرجند کاتارسیس دانلود رمان عاشقانه زندگی نامه امیررضا قزلسفلی موسسه هاشوری اشتراک مطالب تعمیر لباسشویی اندیشه 09124601261 دکتر علی محمدی پور - Dr.Ali Mohammadipour طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد معرفی هتلهای ایران